دکتر نامه

روزنوشت های یک پزشک گمنام

چهل و دو

خب خرداد هم کم کم داره میگذره و داریم میرسیم به موعدی که من باید برم سرکار و احتمال ۹۰ درصد باید برم شهرستان و باز دوران دوری از مستر شروع میشه . :|
جالبه بدونید هردومون برای مقابله با مسئله روش انکار رو‌ پیش گرفتیم. یعنی سعی میکنیم اصلا بهش فکر نکنیم انگار همچین اتفاقی قرار نیست در جهان هستی پیش بیاد. البته بیشتر من در این رویه سرآمدم. ولی اصلا ته دلم بدجوری خالیه. این مدت سرکار نرفتن خیلی به مذاقم خوش اومده. راستش اصلا دوست ندارم از لاک امن خودم خارج بشم و برگردم به دنیای بیرون :((

لعنت به این زندگی! صدبار گفتم بازم میگم : شغل مورد علاقه من خانه‌داری بود. اقا من اشتباهی‌ام :((

۱۴ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۵۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

چهل و یک

اندر وصف خوبی‌های تماس‌های تصویری امروزی خیلی صحبت کردند سایرین، من هم منکر خوبی‌هاش نمیشم ولی خداییش بنظرم باگ داره خلقتش.

یعنی چی که مامان آدم هر دیقه زنگ بزنه بگه دوربین رو بچرخون میخوام ببینم خونه‌ات مرتبه یا نه؟ :|
کار به جایی رسیده گوشی زنگ میخوره میبینم مامانمه بلانسبت عین میمونهای جنگل‌های استوایی اینطرف اونطرف میپرم که جمع کنم یه کم خونه رو بهم گیر نده! :| :))

۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و نه

عیدتون مبارک ^_^

عید بخشیده شدن گناهان و بندگی. عید جایزه دادن خدا به بنده‌هاش :)

۰۳ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

سی‌و‌هشت

بنظر من اگه فقط یک کار تو دنیا مسخره‌تر از درس‌خوندن باشه مطمئنا تمیز کردن گازه ! :|
یعنی انقد بدم میاد که حد نداره.

بعد جالبه که وقتی تمیزش میکنی به خودت میگی ایول چقد خوب شد. ولی ای دل‌غافل که کافیه فقط یک نیمرو روش بپزی، دوباره روز از نو روزی از نو ! :|

۰۲ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و هفت

فک کن که وسط این کرونا و داستان‌هاش آدم به‌زور یک‌جا بره مهمونی. بعد هیچی هم نخوره که بماند بعد آخرش که خواست بلند شه باید دست کنه تو جیبش یک پولی هم بده! :))

ولی حالا جدا از شوخی واقعا ماه رمضون یکی از بهترین ماه های ساله. بنظر من اگر نباشه واقعا جای یک چیزی خالیه :)

دیروز روی یک بنری خوندم نوشته بود : رمضان را برای این رمضان نامیدند چون گناهان را میسوزاند. :)

۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و شش

یادمه کلاس اول که بودم یک بچه ی به غایت لوس و نُنُر و گریوک ( شخصی که خیلی گریه می‌کند ) و در یک کلمه رو‌مخ بودم. 

قصه اینطوری بود که مثلا نمره املام رو‌ میشدم ۱۹ حالا عر نزن کی عر بزن! رو مغز معلم! اقا من هر امتحان یا املا یا هر کوفتی ازم میگرفتن که کمتر از ۲۰ میشدم گریه میکردم. مثلا فکر میکردم برای ۲۰ قراره بهم جام تعلق بگیره حالا چون ۱۹ شدم دیگه تعلق نمیگیره.بعد معلممون خیلی بچه ها رو میزد ( البته خدایش یک بار هم بنده خدا نوک انگشتش به من نخورد) اونا رو که میزد باز من عر میزدم! حالا خود طرف عین خیالش نبود‌ها ولی من انگار صحرای کربلا اتفاق افتاده!

یه بار دقیقا یادمه املا داشتیم بعد من یک کلمه که تشدید داشت رو تشدید نذاشته بودم شده بودم ۱۹/۵ . بعدش سرم رو گذاشته بودم رو‌میز آروم گریه میکردم. معلممون برگشت به دوستم گفت فلانی چی شده؟ دوستم گفت املاش رو ۲۰ نشده داره گریه میکنه. معلممون گفت دفترش رو بیار. رو نمره ام خط زدم نوشت ۲۰ با ارفاق!

حالا اگر فک می‌کنید من بیخیال شدم کور خوندین! بازم آروم آروم گریه میکردم میگفتم من با ارفاق دوست ندارم ! =))) انقدر تباه!

یعنی جای معلممون بودم یک پرس کتک جانانه خودمو میزدم ها ! :))

 

حس کردم تو این شبای عزیز باید برای اون رفتارای زشت کودکیم‌ هم طلب بخشش کنم :دی خدایا خودت از سر تقصیرات من بگذر!

۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۵۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و پنج

بیست تومن پول داشتم یکی دو سال پیش میخواستم باهاش یک پراید بخرم. مستر گفت پراید شده ۴۰ تومن کجای کاری بابا؟ گفتم دست دوم می‌خرم خب. گفت پراید دیگه چیه که دست دومش باشه ولش کن بدارش بانک دو قرون سود بده بهت. بعدا یک صفرش رو بخر.

پراید شد ۷۰-۸۰ تومن. بیست تومن من کمتر شد که بیشتر نشد! بعد هی میگن اقایون فکر اقتصادی‌شون از خانم‌ها بهتره! :|
 

یکی هم پیدا شه الکی هم که شده به دلار بگه «خیلی هم دور نیستی از ما» شاید جا خورد یه لحظه واستاد دوروبرش رو‌ نگاه کنه و نرفت بالاتر! واللا با این نوناشون! :/

۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و چهار

یک بیماری روانی هم هست که بیشتر ماها بهش دچار میشیم. اون هم «فوبیای بیماری»هست.

شاید باورتون نشه ولی دیشب خواب میدیدم آکانتوزیس نیگریکانس گرفتم :| :|
بعد از خواب که بیدار شدم هزار بار خداروشکر میکردم که خواب بودم!

همینقدر خل شدم که میبینین!

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و سه

متن خبر که یک قلم: بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است

شهریار

۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

سی و دو

من فکر میکردم فقط ما کادر درمان و یک سری مشاغل مثل ما شب بیداری و کشیک شب دارند. ولی از وقتی که این کابینت‌سازهای واحد روبرو شروع به‌کار کردند متوجه شدم سخت در اشتباه بودم!

تازه از غروب شروع می‌کنند به قیژژژژژژژژ قیژژژژژژ بریدن ام دی اف ها و خدا به‌سر شاهده دیشب تا ساعت ۳ هنوز صدای برش‌هاشون میومد!

الله‌اکبر! دوره زمونه عجیبی شده!

۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۵۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..