اولین بخش اینترنیم بخش طب اورژانس بود که ما اورژانس تروما (امداد) باید بخشمون رو میگذروندیم. فروردین هم بود و یادمه دقیقا روز اول عید من کشیک بودم :)

کلا تو هفت سال پزشکی عمومی کسی به ما رگ‌گیری و تزریقات و اینجور چیزا یاد نداد. اگر زرنگ میبودی خودت باید میرفتی وردست پرستارا یاد میگرفتی. من تو آمپول زدن مشکل نداشتم به خاطر اینکه برای بیماری اون زمان آقای‌پدر آمپول بهش زیاد میزدم و از همون ترمای اول با روش آزمون یاد گرفتم. البته بابا هم واقعا مریض خوبی بود و همیشه تعریفم رو میکرد :)

ولی سرم زدن و رگ‌گیری قضیه‌اش فرق میکرد و به این راحتی ها نبود. تو دوران استاژری یک بار رفتیم تزریقات و به یک جوون بادی بیلدینگی سرم زدم ولی خب اون رگ‌هاش عالی بود و عملا کار شاقی نداشت. القصه یکی از شبهایی که اورژانس کشیک بودم به مسئول شیفت گفتم میشه مریض اومد بدین من آی‌وی بگیرم؟ اونم گفت اکی. بعد یه چند دقیقه یه دختر جوون با شوهرش اومد. از این سوسول‌ها که خیلی پروانه‌ای اند و اینا. مسئولشون گفت بیا برو بزن دکتر! منم حالا یه جورایی سست شدم دختره رو دیدما ولی خب نتونستم جاخالی بدم. گفتم باشه میرم ولی یکی رو باهام بفرستین. بلد نیستم من!

اونم نامردی نکرد و دانشجوشون رو فرستاد! یه پسر ترم ۴ پرستاری بود که خب مسلما از من بیشتر بلد بود ولی این‌کاره نبود. کلی هم به بنده خدا سفارش کرد که بالاسر مریض تابلو بازی درنمیاری! به خانم دکتر استرس نمیدی هی نمیگی اینطوری کن اونطوری کن و اینا. اونم بچه خوبی بود گفت چشم.

سرتون رو درد نیارم رفتیم بالا‌سر مریض. شوهرش هم واستاده بود بروبر ما رو نگاه میکرد. پسره به من گفت خانم دکتر شما زحمت بکشین بزنین بهتره، اینجاست رگش. منم حالا از همه جا بیخبر نه یک پنبه ای گذاشتم زیر آنژیوکت نه هیچی! زدم و خداروشکر رفت تو رگ ولی چه رفتنی! همین که سوزن رو کشیدم بیرون عین چی داشت خون میومد! حالا بلد نیستم این لامصب ببندم ، پنبه هم که نداشتیم! نمیخواستم هم که جلو شوهره به پسره بگم بیا اینو ببند! خودش باید میومد خب! اقا چنان خونی از دختره ریخت رو تخت و ملافه و لباسش و یک کثافت کاری راه افتاد که هرکی نمیدونست فک میکرد شالدون گذاشتم براش! :)) ( شالدون رو در رگ گردن میذارن برای دیالیز که موقت هم هست و باید جراح یا طب اورژانس بذاره)

شوهره هم بسیار بد بهمون نگاه میکرد :/

اخرش هم با نیش باز رفتم واسه مسئول شیفت تعریف کردم اونم پسره رو‌ دعواش کرد که تقصیر تو بوده! ولی خدایی خنگ بازی من بود پسره گناه داشت :دی