دکتر نامه

روزنوشت های یک پزشک گمنام

۳۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

شانزده

دیشب ساعت ۳ بود رفتم بخوابم. چشم‌هام رو که بستم بعد از چند ثانیه یک صدای خیلی یواش نایلون شنیدم. پاشدم نشستم نور موبایل انداختم به اطراف چیزی نبود. دوباره خوابیدم و دوباره صدا تکرار شد. دفعه سوم دیگه بلند شدم از تخت و چراغ‌ها رو روشن کردم و رفتم دنبال صدا... متوجه شدم صدا از اتاق بغلیه.

رفتم مستر رو بیدار کردم بهش میگم : پاشو از اتاق کناری صدا میاد. با حالت خواب و بیدار میگه : عزیزم بخواب صدای لوله هاست، آب توش میره صدا میده!! 

:| صدای لوله؟ :| 

میگم : پاشو لوله چیه؟ صدای سوسکه! بلند شد و رفت تو اتاق دید بله حدس من درسته یک عدد سوسک بالدار تو نایلون فریزری که اتاق بغلی بوده گیر کرده . 

بعد اومده بخوابه میگه:لااله‌الاالله! به هرکی بگم زن من صدای سوسک میشنوه میخنده بهم!

 

خدایا کی میریم خونه خودمون من از دست سوسکهای اینجا راحت شم :((

۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
دکتر ..

بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است

در سنه ی اول جوونی عاشق حضرت حافظ بودم (هنوز هم هستم البته). یک جورایی تو اون سالها حافظ به پدر معنوی من تبدیل شده بود و از این بابت به غایت خرسندم.

ولی یک پشیمونی دارم از اون موقع ها. یادم نمیاد دقیقا چه کسی و کجا ولی یادمه یک نفر اون موقع برای من راجع به داستان بچه باز بودن سعدی صحبت کرده بود. به هر حال خدا از سر تقصیراتش بگذره ولی اون حرفش باعث شد من برم سرچی بکنم و بعدش هم دیگه دلم با سعدی صاف نشه.

سالها که گذشت و کمی بزرگ‌تر که شدم تازه با روح لطیف و زیبایی بیان سعدی آشنا شدم. بنظر من هیچ کس غیر از سعدی نمیتونه آنقدر زیبا و لطیف و شاعرانه و همه چی تموم عشق و شیدایی رو به تصویر بکشه. سعدی به واقع شاهکار زبان فارسیه.

اصلا چه فرقی میکنه سعدی عاشق کی بوده؟ مگه مهمه ؟ نه نیست! واقعا مهم نیست مهم اینه که سعدی زیباترین عاشقی بوده که از عشقش حرف میزده...« ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است...»

۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

چهارده

الان دیگه اگر خود استاد شهرام ناظری هم بیاد نمیتونه من رو از این آهنگ « بی تو به سر نمی‌شود» جدا کنه!

یعنی بالغ بر هزار و هشتصد و شصت و سه بار گوش دادم. مگه آدم خسته میشه ازش؟

واقعا گریه ام میگیره از زیبایی این تصنیف (البته دقیق نمیدونم به این تصنیف میگن یا چی؟)

 

یعنی شما فکر کن. مگر میشه استاد ناظری با اون صدا از مولانا بخونه و فریاد بزنه « گر بروی عدم شوم بی تو به سر نمی‌شود» بعد براش نمُرد؟! به همین سوی چراغ که نمیشه!

۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۴۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

سیزده

یکبار هم ساختن یک کلیپ رو سپرده بودیم به آتلیه. بعد من مسئول هماهنگی و این داستان‌ها بودم. 

آقای تدوین‌گر زنگ زد که : میخواین چی بنویسم آخر کلیپ؟ گفتم لطفا بنویسین : از تمام عزیزانی که ما را در برگزاری این جشن یاری کردند سپاسگزاریم. گفت اکی.

میخواستم تلفن رو قطع کنم یهو برگشتم گفتم : ببخشید فقط جهت یادآوری برگزاری با ز سوزنه.

اقا اینو گفتم انگار کن بلا گفتم! یارو برگشت گفت : شما خودتون دکترین فک میکنین ما بیسوادیم؟ مدرک من هم چیزی از شما کم نداره خانم دکتر!

گفتم : ابدا قصد جسارت نداشتم. من نمیدونم مدرک شما چیه که! چون غلط املایی خیلی مصطلح شده تو جامعه عرض کردم...

برگشت گفت: جهت اطلاعتون من ارشد عمران دارم!

 

بله این قضیه گذشت و نگم براتون که کلیپ رو که دیدم انگار یک پارچ آب سرد رو سرم ریختن. پلان پایانی کلیپ جمله با سپاسگذاریم تموم شده بود!!

 

#ما_هیچ_ما_نگاه

۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۱۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

دوازده

ما تو خونمون دو مدل دکترا داریم.

یک مدل دکترای با کلاس داریم که هر موقع مراد (الان نسرین ، شباهنگ یا دردانه! میاد میگه به مراد من چیکار دارین؟ آقا مراد از مراد ، مراد شما نیست :دی) این مدل دکترا است ، مستر و خواهر و برادرش ادعا دارند که فقط اونا دکتر اند. ما هم مترسک سر جالیزیم!

علت رو هم که جویا میشی میگن فقط phd دکتره! پزشک عمومی بره کشکش رو بسابه بابا! در حد کارشناسی ارشد بیشتر نیستی تو!

بعد یک مدل دکترا هم داریم که گلاب به روتون ، روی من به دیوار ، دکترایِ پی و پی و عوق ه ! هر‌موقع کسی از فک و فامیلشون یا دوست و آشناشون مبتلا میشن ، مستر در حالیکه گوشی رو دستش گرفته منو صدا میکنه و میگه : فلانی اسهال شده چیکار کنه؟ فلانی سر‌درد داره اون یکی بچه اش بی حاله اون یکی دیگه سه بار بالا آورده! بعد هم که نهایتا من کلافه میشم میگم آقا به من چه؟ بر میگرده میگه: پس به من ربط داره؟ نا سلامتی تو دکتری ها !!!

:|

خدایا خودت راه راست رو به سمت این شوهر‌ها کج بفرما ! اینا قوم اصلاح ناپذیرند !

 

+ بهتون برخورد؟؟ :دی آقا بلانسبت شما دوست عزیز :دی

۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

یازده

یه ضرب المثلی هست بین ماها که میگیم: اون دردی که تو رو نکُشه قوی ترت میکنه.

اجازه میخوام ازتون که در این باب مخالف باشم. به نظر من اون دردی که نتونسته تو رو بکُشه درسته که نکشتت ولی مطمئنا بهت آسیب زده، پیرت کرده، شکسته ات کرده و روحت رو زخمی که کرده. همه چی که مردن نیست بالام جان!

مگر ماها بعد از رنج بسیار کشیدن سر یک مصیبت، دیگه میتونیم همون آدم قبل بشیم؟ 

۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

دَه

اگه یه روزی کته من به صورت قالبی از تو قابلمه در آد، اون روز مسلما عیدِ منه!

واللا به خدا :|

۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

نُه

یادمه ۹ سال پیش که اولین وبلاگم رو باز کردم اولش برام کامنت های تبلیغاتی فقط میومد بعد من هم که نمیدونستم قضیه چیه ، هی میرفتم تو این سایتای تبلیغاتی میچرخیدم که ببینم چرا صاحب این پیج برا من کامنت گذاشته! آنقدر تباه بودیم اون موقع :))

حالا الان بیان طوریه که حتی پیام تبلیغاتی هم برا آدم نمیاد! 

یک هشتگ هم میخوام بزنم تحت عنوان #روزگار_بدی_است_نازنین :))

۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۵۵ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..

هشت

رسیدیم به نیمه ماه مبارک. امسال ماه رمضون عجیبی رو تجربه کردم. راستش رو بخواین اصلا بهم سخت نگذشت روزه داری ولی انگار بعد از ۱۴ روز هنوز حال و هوای ماه رمضون ندارم.

دلم بدجوری واسه خونمون* تنگ شده. واسه اینکه افطار‌ها از نیم ساعت به اذون مامان سفره رو بندازه و من بشینم پای سفره شربت خاکشیر توی پارچ رو هی هم بزنم و هی هم بزنم . انگار کن مهم ترین کار دنیا تو نزدیکی اذون هم زدن شربت خاکشیر زعفرون باشه با اون نبات کوچولوهای ته پارچ که شیلینگ شیلینگ صدا میدن.

دلم واسه سحرها تنگ شده که بابا هی صدا کن و هی صدا کن منم خواب و بیدار بگم میاااااام دیگه. بعد که برم سر سفره بابا اون عباشو پوشیده باشه (بابا یک عبا داره فقط و اونم فقط سحرهای ماه رمضون میپوشه) و کنار سفره نشسته باشه و غر بزنه دیگه اون چای خورده نمیشه سرد شده. منم جواب بدم ولش کنین نمیخورم بعدشم بهونه بگیرم که کدوم آدم عاقلی ساعت ۳ و۴ صبح برنج و خورشت میخوره اخه! بعد مامان از تو آشپزخونه داد بزنه چایی رو دوباره بریز بخور کلیه هات از کار میفته ( مامان روزی ده بار یادآوری میکنه که کلیه هات از کار میفته! البته بیشتر تهدیده تا یادآوری)...

چقد حرف زدم...

 

* همیشه وقتی مستر به خونه باباش اینا میگه خونمون من میگم : خونه ما اینجاست اونجا خونه تون نیست خونه بابات ایناست! ولی همیشه خودم به خونه بابام میگم خونمون! بعد هم که اون شاکی میشه که چرا خودت میگی جواب میدم من دخترم. فرق میکنم. :)) خیلی هم بی منطق!

۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۲۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دکتر ..

هفت

این روزا اوضاع جوریه که یک بچه ی ۱۸ ساله در طی دو هفته توی بورس درآمدش از یک سال فوق تخصص بهترین رشته ها بیشتره. 

البته خیالی نیست فقط مراقبت کنید بورس به بلای دوم بعد از کرونا تبدیل نشه.

۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..