دکتر نامه

روزنوشت های یک پزشک گمنام

۳۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

شش

زلزله دیشب تهران هرچی که نداشت برای من یک آگاهی رو به همراه آورد . این که تو زندگی خیلی ادای شجاعت و زندگی به بند کفشم هم نیست، در نیارم! بپذیرم که بسیار آسیب پذیر هستم در مورد مرگ های ناگهانی و بسیار طرفدار همین زندگی گاهی اوقات خسته کننده.

۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

پنج

همکارِ مستر تازه نوه دار شده. زنگ زده بهش میگه میشه خانمت با دخترم صحبت کنه ؟ بچه یه مشکلی داره می‌خواد از خانمت بپرسه.

گوشی رو گرفتم و بعد از خوش و بش با آدمی که اصلا نمیشناسمش ( البته برا من عادی شده) میگم در خدمتم. میگه بچه ام همش خوابه بیدار نمیشه شیر بخوره چیکار کنم؟ میگم بیدارش کن بهش شیر بده... بله همینقدر ما هیچ ما نگاه طور !

 

چشونه ملت واقعا؟

۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۴۵ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

چهار

الان که دارم بعد از سالها دوباره تو فضای وبلاگ هاتون چرخ میزنم میبینم خیلی چیزها اینجا عوض شده. دیگه خبری از اون صندوق های نظراتی که ۳۰-۴۰ تا کامنت توش بود نیست. البته باید اعتراف کرد دیگه خبری از اون نوشته های جنجالی هم نیست. نوشته های تامل برانگیز گاها طنز و گاها عاشقانه...

به هر حال باید قبول کرد رسانه ی وبلاگ جای خودش رو به رقیبان خوش رنگ‌تر از خودش داده ولی این رو هم باید پذیرفت که برای امثال من که در وبلاگ نوشتن یاد گرفتیم هیچ جا فضای آزاد وبلاگ رو نداره.

تو یک وبلاگی خوندم که نوشته بود: دوباره مینویسم چون باید از نوشتن نترسید. یا همچین مضمونی... میخوام بگم من هم برای این برگشتم. مینویسم دوباره هرچند بد و هرچند خیلی پایینتر از قبل.

۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

سه

عرض کردم، من معتقدم تقدیر وجود داره.

مثلا روزها و شب های زیادی خودت رو وسط یک کوه کتاب‌ ِ زبون نفهم دفن کردی واسه یک امتحان لعنتی. یک امتحان خیلی خیلی خیلی لعنتی با رقبای لعنتی تر . بعد درست ۴ روز مونده به امتحان یک ویروس عجیب و غریب از یک شهری که تا چند ماه قبل اسمش رو نشنیده بودی از میلیون ها کیلومتر اونطرف تر سر‌وکله اش پیدا میشه و همه‌چی رو بهم میزنه .

امتحان تو کنسل میشه و هی دو ماه دو ماه عقب میفته و تو میمونی همون وسط. وسط همون کوه کتابِ زبون نفهم.

 

اگر این اسمش تقدیر نیست پس چیه؟

۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

دو

من اعتقاد دارم یک چیزی تو دنیا هست به اسم تقدیر.

نمیخوام سر داستان مفصل جبر و اختیار رو اینجا باز کنم. که خیلی ها نوشتند و خیلی ها هم خوندند. ولی میخوام بگم من از اون دسته آدمهایی هستم که مثل حضرت حافظ فکر میکنم. لابد میپرسین چه ربطی داره؟ عرض میکنم! اشعار حضرت حافظ رو که یک نگاه گذرا داشته باشی متوجه میشی که ایشون معتقد به جبر زمانه بودند بیشتر تا اختیار بشر. مثال واضحش هم همون بیت معروف هست که میفرماید : در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیم ایم / لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

بله خلاصه که من هم نظرم به نظر حضرت نزدیکه. بالاخره یک سری از مسائل از دست ما خارجه. حالا گیرم تعداد این مسائل خیلی بیشتر از تصور ما باشه...

۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکتر ..

یک

داستان از اونجایی شروع میشه که یک وبلاگ نویس قدیمی دوباره هوس نوشتن به سرش میزنه.

خنده دار نیست؟

نه هیچ هم خنده دار نیست!

۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۰۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دکتر ..